پيام
+
آقازاده کرماني که به شهادت رسيد
خبرگزاري فارس: زماني که داشتنِ پيکان يعني داشتنِ بهترين ماشين، آقا سعيد «بي ام و» داشت اما با يک موتور داغون به مسجد مي آمد تا نمازش را به جماعت بخواند.

صاحب
91/4/28
آرميس♥
در ناز و نعمت زندگي کردن و دست کشيدناز همه آن لذت هاي دنيايي کار همه کس نيست به جز افرادي که چشم سر را بسته و چشم دل را بر خوبيهاي جاودانه باز کرده بود. شهيد سيد سعيد پور جندقي يکي از همان عارفاني است که در جبهه به اين مقام رسيده است:
آرميس♥
از اون آقا زاده ها نبود که به خاطر سوء استفاده از موقعيت شغلي آقا جون، پولدار شده باشه.
پدرش کشاورز زحمتکشي بود که از راه حلال و از دل زمين ثروت حلالي به دست آورده و بعد از مرگش سعيد وارث هکتارها زمين مرغوب و ثروت قابل اعتنايي شده بود و ميتوانست مثل برادرانش در بهترين دانشگاه هاي دنيا ادامه تحصيل دهد. يک برادرش فرانسه درس مي خواند و يکي ديگر ساکن آلمان بود.
آرميس♥
زماني که داشتن پيکان يعني داشتن بهترين ماشين، آقا سعيد «بي ام و» داشت اما با يک موتور داغون به مسجد مي آمد تا نمازش را به جماعت بخواند.
يک روز به او گفتم: چرا با ماشين به مسجد نمي آيي؟
گفت: چطور ماشين شخصي سوار شوم در حاليکه خيلي ها با دوچرخه يا پاي پياده و از راه طولاني به مسجد مي آيند.
آرميس♥
يک شب مهمانشان بودم. آخر شب مادرش دو دست رختخواب شيک و تميز برايمان پهن کرد. مادر که رفت سعيد بلافاصله رختخوابش را جمع کرد و پوتين هايش را گذاشت زير سرش و همان جا روي فرش خوابيد.
گفتم: مطمئني موجي نشدي؟
لبخندي زد و گفت: اگر در رختخواب نرم بخوابم لذت آن اجازه حضور در جبهه را از من مي گيرد.
آرميس♥
سيد سعيد درس خوان، زيبا و پولدار بود. اهل نماز شب و زيارت عاشورا بود.
ديپلم را که گرفت با آنکه بهترين رشته دانشگاه، قبول مي شد يکسره به دانشگاه جبهه رفت . مدتها جنگيد و آخرين مسوليتش جانشين تدارکات لشکر ثارالله بود.
آرميس♥
مرداد ماه سال 62 ازدواج کرد. فرداي روز عروسي، دقيقا فرداي روز عروسي اش به جبهه رفت تا در عمليات والفجر 3 (آزاد سازي مهران) شرکت کند و يک هفته بعد پيکر غرق به خونش را آوردند. سيد سعيد پور جندقي در سن بيست سالگي به شهادت رسيد.