شادی رفیق نیمه راه و غم بود همیشه راه برای عشق پس از سال های دلتنگی و فقدان یار صدای ریز برگ های ترنم بهار در دل دخترک جوانه زده بود و هر روز بر ریسمان خوشبختی اش افزوده میشد. همه چیز در درونش آرام بود و در کائنات وجودش صدایی ار لرزش ابرها نمی شنید. گویی در سرزمینی از محبّت و غرق در در قعر دریا میزست. آن گونه بود که سرخی نشاط وجودش بر رخسارش نیز غلبه کرده بود و دیگر فضایی از غم در چشمانش در حالت انتظار نبود. گلگونی رخسار نشان از تپش همراه وجد در درون سینه اش بود. هر گاه آسمان دست به گریبان ذرات مهربانی و برکت در دلش میشد، دخترک ناخداگاه به یاد دورانی از خاطرات همیشه خاکستری می افتاد. چه حکمتی بود که آن چه از دل آسمان بر زمین می بارید سبب ریزش اشک وی نیز میشد؟ او خودش داند و خدای قطرات بارانش در شکوه های عاشقانه مستانه آواز می خواند که ناگاه شادی دنیا حالتی کبر آمیز به خود گرفت و مغروری را شناخت و عشق را رها کرد و زیرکانه همسایه ی چشم تنگ عشق را صدا زد و غم نیز سراسیمه به قلب وی نفوذ کرد. غم تا توانست شکوفه های صورتی عشق را پژمرده کرد و پاکی قطرات عشق را از رنگ قرمز جدا و آبی قطرات اشک را در هم ریخت بنفش منبع تیرگی را در خود کشید. بنفش ذره ای روشنایی داشت پس در فضای تنگ قلب تاب نیاورد و جای خود را به سیاهی داد. آنگاه بود که قلبش می تپید امّا با اکراه...اکسیژن می کشید امّا با منّت...قلب زنده بود امّا با خفّت... روزی از دخترک قصه ی ما پرسیدند عشق را هنوز میشناسی؟ گفت آری برایم نامی آشناست، رخصت ادامه به دخترک ندادند و غم و غصه و خاطرات سیاه و رنج ها را به یادش آوردند دخترک با غرور به جامانده در قلب نیمه کارش با شیونی سرشار از اندوه ناله زد: آن نامی که پرسیدی دشمن راهم بود. عشق راهم را از من گرفت دگر راهی برای یاد آوری اش ندارم. پیش ار خودت به خدا عشق بورز، آنگاه همه به تو عشق خواهند ورزید. به نام تعبیر حرمت ها مرز گستاخی تا کدامین فتنه رخنه افکنده که آدمیان نمیدانند فاصله ی بین حریت تا خریت تنها یک نقطه است؟ دلنوشته ای که در ایام عاشورا 88 نوشتم و تک تک کلمات آن برخاسته از آه و ناله ای به معنای تاسف برای تعدادی از مردم کشورمان است. شکرانه ی عشق
آدمیان تا کجا باید نظاره گر تخریب مقدساتشان باشند؟
این چگونه رسمی است که عزاداران حسینی در دم نشان از بندگی و غیرت برای اسلام دارند ولی فرمان بازدم سرشار از تعصب ایرانی را از آنها سلب کرده اند؟
ما میبینیم که اقلیت ها بر اکثریت ها شعار ضد اتحاد میدهند و آشوبگری ها میسازنند.من امروز می خوام به آن سنگدلانی که فکر در ماشین مغزشویی انداخته اند بگویم: در کائنات شاهدانی داریم که نظاره گر اعمالتان باشند.
روزی اتحاد اسلامی ایران زبان زد عام و خاص و بشرها بود ولی امروز این شیاطین انسان نما نقطه ی اشتراک ما را هدف قرار داده اند تا به پویایی آرزوهای محال خود دست یابند.
امروز در رسانه ها میشنوم فریادهای برخاسته از بغض و اندوه مردم ایران را که خواستار اشد مجازات برای آشوبگران اند.
می خواهم بعد دیگر بدین موضوع رسانم:
حکمت الهی در چه بود که این افراد شرور اینگونه و در این تاریخ همیشه سزخ در کشورمان ( روز شهادت آقا امام حسین(ع) ) در روز عاشورا برای مردم جامعه ی خود از رنگ سبز مقدسی که به لجن کشیده بودند شفاف سازی شدند؟
امام حسین (ع) تا آخرین قطره ی خون برای اسلام و دفاع از مقدسات و حرمت های آن جنگید و تا آخرین نفس جهاد را بر تعبیر امر به معروف پی برد. بیایید اسلام را باری دیگر ورق زنیم و این گمراهان زاده شده از نسل یزید را به راه دین دعوت کنیم تا آخرین نفس...
در این هستی که قطره هستم
از جنس عشاق با باده مستم
با یک نگاهش من می پرستم
به عشق صانع من دیده یستم
گر خالق من نبود کنارم
دلخوش مباشد روح و روانم
گاهی ز وقت ها من در خطایم
معشوق زیبا پوشد سزایم
شکرت خدایا که بنده هستم
خوب یا بدم من دلداده هستم
ای خالق من مکن رهایم
زین روزگارم مکن سیاهم
Edit for armiss by : ~*~*~*ریحانه خدادادی*~*~*~