هیچ وقت نذاشتم اشک هایم را کسی ببیند ولیکن امشب بی اختیار دلم می گوید گریه کن. آن قدر گریه کن تا زمین و آسمان نیز به حالت سوگوار شوند. ناگفته نماند قانون چشمانم را همان روزی شکستم که او به من زنگ زد . ساز دلم سنگین شد و موزیک را بلند کردم و ماشین را کناری متوقف کردم تا توانستم گریستم، شاید کمی آروم شوم اما بی فایده بود.. می خوام از اون روز بگم براتون ... ادامه مطلب... »» باز دلم هوای نوشتن دارد چقدر سخت است از شما نوشتن، از شما گفتن و با شما دل مویه کردن! با اینکه می دانم قلمم بسیار کوتاه تر از قد و قامت آسمانی شماست، اما عجیب دلش هوای شما را کرده است. چاره نیست با این چند بیت همراهی اش می کنم تا شاید بتواند دست کم چند سطری از شما بنویسد: زمانه خواست تو را ماضی بعید کند ضمیر سوم غایب کند بعید کند شناسنامة درد تو را کند تمدید تو را اسیر زمین، مدتی مدید کند زمانه خواست که در خانقاه تاول ها تو را مراد کند، درد را مرید کند خدا نخواست فقط از تو سر بگیرد خواست که ذره ذره تمام تو را شهید کند جانباز را که می نویسم، دستی می اید و قلمم را هُل می دهد به کناری و می گوید: با اینکه این کلمه مرکب است ولی چه قدر تنهاست. درست می گوید. من حرفش را تصدیق می کنم، اما عجله نکنید نمی خواهم آن کلمه مقدس را با اعداد و ارقام ممیزدار بعد از آن گره بزنم که از تنهایی در اید! او این اعداد و ارقام را خیلی وقت است که زیر رادیکال برده و جذرش را گرفته است و بعد هم آنقدر ساده اش کرده است که تکیدة تکیده شده است! من با لباس مشکیتان خو گرفته ام از طینت پلید خود رو گرفته ام هر ساله مزد نوکری ام آخر صفر از دست سبز ضامن آهو گرفته ام بالعن بر عمر به شب اول ربیع از دخت پاک نبی آبرو گرفته ام اما قناعت به همین هم نکرده ام بر لب کلامی از گل خوشبو گرفته ام "بی بی " اجازه رخت سپیده ده با انکه با لباس مشکی تان خو گرفته ام حلول ماه ربیع اول مبارک باد ای غریبی که زجد و پدر خویش جدایی خفته در خاک خراسان تو غریب الغربایی ای شه یثرب و بطحا تو غریبی به خراسان سرور جمله غریبان و معین الضعفایی یا علی ابن موسی الرضا، امروز ماتم سرای دل را به نام سیه پوش کردهایم و نام مبارک تو را با درود و تحیت بر زبان جاری می سازیم شهادت مظلومانه شاه خراسان السلطان ابالحسن علی ابن موسی الرضا را تسلیت عرض می کنم
Edit for armiss by : ~*~*~*ریحانه خدادادی*~*~*~