راهکارهای جذب انرژی کائنات
افسردگی و کج خلقی روح و جسم ما را می فرسایند و زندگی را تبدیل به یک فرسایش و اضمحلال تدریجی می کنند . به تعبیر زیبای فرخی یزدی نام جان کندنمان را زندگی گذاشته ایم . زندگی کردن من مردنِ تدریجی بود هر چه جان کند تنم ، عمر حسابش کردم این افسردگی و کج خلقی از عوارضِ فقر شور و ش وق و فقر شادمانگی و طربناکی است . اما وقتی طربناکی و فرحناکی امثال مولوی را می بینیم از خود می پرسیم به راستی منشأ این خوشرویی از کجا و سرچشمه ی آن ترشرویی از کجاست ؟ خود مولانا می گوید چرخش کائنات انرژیش را از عشق و عاشقی کسب می کند : چرخ گردون ها زِ موجِ عشق دان گر نبودی عشق ، بفسردی جهان در واقع وجود ما مثل یک باطری است که دائماً پر و خالی و اصطلاحاً "شارژ" و" دشارژ "می شود . سعادت آدمی و طربناکی او در گرو یافتن راهکارهایی برای شارژ این باطری است . درست است که به قول مولوی عشق، در این زمینه حرف اول و آخر را می زند ولی این جواب خیلی کلی است و این سؤال پیش می آید که خودِ عشق را از کجا بیاوریم و راه عاشق شدن کدام است ؟ دون خوان ، عارف سرخپوست اصطلاحی بر ساخته بود تحت عنوان "شکار اقتدار" و در توضیح آن می گفت شما باید مثل یک شکارچی مترصد فرصت هایی باشید که به شما نیرو می دهند و حال شما ر ا بهتر می کنند. می خواهم بگویم طریق کسب انرژیِ وجودی ، استفاده از گنده گویی های زبانی و سیر کردن در آسمان های شعر و شاعری نیست و عشق ، عشق کردن گرهی را نمی گشاید و آبی را گرم نمی کند . کما اینکه از حلوا حلوا گفتن هم کاممان شیرین نمی شود و حلاوتی در جانمان نمی نشیند. راه چاره در بازگشت به همین زندگی معمولی زمینی و کسب اقتدار از مجموعه ی پیش پا افتاده ترین و معمولی ترین رویدادهایی است که در کنار هم زندگی واقعی ما را می سازند . در واقع این بدان معناست که ما باید به جای اتلاف وقت و فکر کردن به مدینه ی فاضله ای به نامِ باغِ سبزِ عشق ، قدم به قدم به سوی آن حرکت کنیم . چگونه ؟ از راه تمرکز روی ساده ترین و عادی ترین اعمال روزانه . از طریق تمام و کمال انجام دادن کوچک ترین کارهایی که مشغول انجام آنیم. به محض اینکه یک کار کوچک را شسته و رفته و با عشق و علاقه انجام دهیم ، متناسب با آن نوعی احساس شسته رفتگی روحی می کنیم و در واقع کمی شارژ می شویم و در این موقعیت جدید ، امکان موفقیتمان برای برداشتن گام بعدی بیشتر می شود . برعکس اگر از اول صبح به جای سلام و گشاده رویی با اخم و کسالت و سکوت روزمان را آغاز کنیم ،پشت سر هم بد می آوریم و این یک اصل و یک قانون روانی است که حسن استفاده یا سوء استفاده از آن به انتخاب ما بستگی دارد . پس باید به اجزاء زندگی پرداخت تا کلیات آن ساخته شود. باید زندگی را جز به جز ساخت حرکت از جز به کل نه بر عکس در یک کلام راه حل این است : کارهای کوچک را با عشق های بزرگ انجام دهید . در واقع خوب رانندگی کن ، خوب راه برو ، خوب بخواب ، خوب تماشا کن ، خوب حس کن ، خوب گوش کن ، خوب یاد بگیر تا این که خوب زندگی کرده باشی . کمال و خوشبختی ، سیمرغی در پشت کوه قاف نیست که باید بدان برسی و قله ای نیست که باید فتح کنی بلکه درست گام برداشتن در همین لحظه حاضر است . اگر از لحظه موجود و حاضر غافل شدی ، کمالی و قله ای در کار نخواهد بود و همه چیز به یک بازی کلامی و سرگرمی زبانی تبدیل خواهد شد . از روز نخستی که سر کلاس علوم نشستیم به ما گفتند که سنگ جان ندارد، خاک بیجان است، تختهسیاه چیزی درک نمیکند و... اما مدتهاست که احساس میکنم کائنات درک دارد، حس میکند، هیچ دلیل علمی حداقل به معنای علمی رایج آن هم ندارم، اما وقتی که میبینم تکه کاغذی را که نسبت به آن حس دارم، بهتر از یک کاغذ معمولی باقی میماند این گمانه در ذهنم جان میگیرد که کاغذها نیز جان دارند. وقتی میبینم خاک در دلش بذر را میپذیرد و آن را میرویاند این تنها توان بذر نیست که میروید، روح خاک نیز مهم است چه اگر این گونه بود در هر خاکی هر بذری میروئید و یا ... خاک نیز جان دارد، میپذیرد، میرویاند و عشق میورزد. وقتی غذا می پزم و در دل عشق بدان دارم آن غذا خوشمزه تر میشود از غذایی که با خستگی و بیحوصلگی می پزم، پس با شهامت میگویم حتم دارم هر چه در اطراف ماست درک دارد و کاملا میشنود و میبیند و پاسخ میدهد. روزهایی که صبح آن را با عشق شروع میکنم پشت سر هم خوبی و مهربانی و عشق میبینم. ولی وای به حال آن روزهایی که با صبحش را با غصه و بیحالی شروع کنم تا آخر شب مدام بد میآورم و منم بیشتر به کائنات بد و بیراه میگویم و بیشتر نق میزنم و کائنات هم بیشتر پاشخ منفی میدهند و من غافل از اینکه مسئول این سرنوشت عملکرد خودم میباشد. آنچه ما انجام دهیم کائنات در مقابلش جواب میدهند. باز هم میگویم هیچ دلیل علمی- آزمایشگاهی ندارم، اما باور کنید که کائنات درک میکند! من یقین دارم. جمله همیشگی ریحانه ........> به کائنات عشق بورز تا عشق بروزد کائنات به تو ارائه تئوری جدیدی درباره ی شکل گیری کائنات بر اساس تئوری جدید، کهکشانها در ابتدا در نتیجهی توفانهای کیهانی شدید از گازهای سرد شکل گرفتهاند دانشمندان تئوری جدیدی دربارهی چگونگی شکلگیری کهکشانها در کائنات در میلیاردها سال پیش ارائه کردهاند. به گزارش ایسنا، در این تحقیق جدید کیهانشناسان با ارائهی مقالهای در این خصوص در مجلهی «نیچر» این موضوع را با دیدگاه برتر بر روی چگونگی به وجود آمدن کهکشانها مطرح میکنند بر اساس تئوری جدید، کهکشانها در ابتدا در نتیجهی توفانهای کیهانی شدید از گازهای سرد شکل گرفتهاند. در حالیکه تئوریهای فعلی شکلگیری کهکشانهای جدید را نتیجهی ادغام و تلفیق کهکشانی میدانند، ارائهدهندگان تئوری جدید که مبتنی بر رصدهای اخترشناسی پیشرفته و شبیهسازیهای رایانهیی است، تاکید دارند که چنین تلفیقهایی تنها تاثیر محدودی روی شکلگیری کیهانشناسانه کائنات دارند معاونت سیما پس از شکست تمام عیار سریالهای امسال ماه مبارک رمضان تصمیم گرفت که در گزارشی رأساً پیامهای سریالهای ماه مبارک رمضان شبکههای سیما را یادآور شود و با عنوان رمزگشایی برای رسانهها ارسال کند! روابط عمومی سیما در این گزارش سریال «سقوط یک فرشته» را دارای 12 پیام، «سیامین روز» 32 پیام، «پنج کیلومتر تا بهشت» را دارای چهار محور و مجموعا 16 پیام و «سه دونگ، سه دونگ» را نیز دارای چهار محور و مجموعا 42 پیام دانسته و رمزگشایی کرده است. رمزگشایی از پیامهای این سریالها به نظر میرسد پیامی جز شکست سریالها در القای پیام نداشته باشد که مدیران سیما را مجبور کرده است که به این نحو بیسابقه القای پیام کنند. دیدید چه همه پیام داشته این فیلم ها آخه چرا ما نفهمیدیم این ها رو ؟؟!!!! «ریحانه - یادداشت»: ظاهراً وقتی متوجه شدند که چه افتضاحی به بار آمده است، مجبور شدند تا توجیه نامه ای منتشر کنند و آن چه باید می شد، اما نه تنها نشد، بلکه عکس آن صورت پذیرفت را تحت عنوان «پیام های سریال های ماه مبارک» منتشر کردند. اگر چه هیچ رمز و رازی و پیام پنهانی نیز در این سریالها نبود که نیاز به این دستهبندی توجیهی که عذری بدتر از گناه و معرف چگونگی بینش و دانش دستاندرکاران تصویب و اختصاص بودجه بود داشته باشد. وقتی رمز گشایی معاونت سیما را در بارهی سریالهای ماه مبارک در «رجا نیوز» خواندم، نمیدانستم که به این سیرک فرهنگی آنها بخندم، یا به وضع خودمان با این دستاندرکاران تولید فیلم و سریال گریه کنم و یا بر این که مخاطب را این چنین تحمیق میکنند (احمق فرض میکنند) - [البته به شما جسارتی نشود، خودم را میگویم] عصبانی شوم و بگویم: ... خودتی. اما چون جنابان همه اهل فرهنگ و هنر هستند و نباید به ساحت مقدسشان بیادبی شود، لذا بهتر است که پاسخ رمزها و رمزگشاییهایشان را نیز با یک بیان ادبی از شاعر بزرگ ایرانی، مولوی بدهم که گفت: این همه علم بنای آخور است بهر استبقای گاو و اشتر است بهر استبقای حیوان چند روز نام آن کردند این گیجان رموز ترجمه سادهی این شعر بلند، به زبان فارسی روان امروزی خودمان، برای کسانی که مثل بنده ساده هستند و اهل رمز و رموز و رمزگشایی و این حرفها نیستند این است که: «آره داداش من، اگر خیلی ساده باشم و نگویم که عمدی دارید، میگویم: اینها همه کلک یک لقمه نون است.» البته یک نونِ، نون و آب دار سریالی. نه نون بربری ما سادههای عوام رمز نشناس. خانواده مهدی که به تقلید از سریال" پنج کیلومتر تا بهشت" خودکشی کرده؛ قصد شکایت از صدا و سیما را دارند با اهدای اعضای بدن فرزندشان موافقت کردند. 1- ماجرای غریبی است حقوق بشر غربی و بلندگوهای داخلی اشان ! رییس جمهور و نخست وزیر و رییس قوه قضاییه، وکلای مجلس، فرماندهان نظامی ، امامان جمعه، ....را ترور کردند اول انقلاب، گفتیم چه شد حقوق بشری که از آن دم می زدید؟ گفتند ساکت! شما تروریست اید! تا یک منافق را اعدام می کردیم ده تا ده تا سازمان های حقوق بشر بیانیه صادر کردند! مسعود رجوی شد آزادیخواه ، بهشتی شد مستبد! نقطه کور به نام او و زندگی خطی بود آن خط با نقطه ای کور پاره شد تا من در قالب وجود ریخته شود و اینک من اینجا هستم... درست بر روی یک پاره خط محصور در میان دو نقطه... تولد و مرگ پ.ن:دو سر جهان را به اندیشه ام وصل می کنم .فقط می اندیشم.پیش می روم تا ثابت کنم انسان بودن دشوارترین مسئولیت همه کائنات است. چه سخت است وقتی نمی دانی و نمی دانی و نمی دانی و تنها یکبار می توانی بدانی ! اینم کیک تولدم( بفرمایید نوش جونتون)
شکر نعمت، نعمتت افزون کند کفر، نعمت از کفت بیرون کند رهبر عالیقدر حضرت آیت الله سید على خامنه اى فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید جواد حسینى خامنهاى، در روز 24 تیرماه 1318 برابر با 28 صفر 1358 قمرى در مشهد مقدس چشم به دنیا گشود. ایشان دومین پسر خانواده هستند. زندگى سید جواد خامنه اى مانند بیشتر روحانیون و مدرسّان علوم دینى، بسیار ساده بود. همسر و فرزندانش نیز معناى عمیق قناعت و ساده زیستى را از او یاد گرفته بودند و با آن خو داشتند. رهبر بزرگوار در ضمن بیان نخستین خاطره هاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانواده شان چنین مى گویند: «پدرم روحانى معروفى بود، امّا خیلى پارسا و گوشه گیر... زندگى ما به سختى مى گذشت. من یادم هست شب هایى اتفاق مى افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهیّه مى کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود.» امّا خانه اى را که خانواده سیّد جواد در آن زندگى مى کردند، رهبر انقلاب چنین توصیف مى کنند: «منزل پدرى من که در آن متولد شده ام، تا چهارـ پنج سالگى من، یک خانه 60 ـ 70 مترى در محّله فقیر نشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت و یک زیر زمین تاریک و خفه اى! هنگامى که براى پدرم میهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر این که روحانى و محل مراجعه مردم بود، میهمان داشت) همه ما باید به زیر زمین مى رفتیم تا مهمان برود. بعد عدّه اى که به پدر ارادتى داشتند، زمین کوچکى را کنار این منزل خریده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شدیم.»
به نقل از همشهری «میخواهم روح شوم و ببینم بابا و مامان راجع به من چه میگویند.» این آخرین جملهای بود که محمد مهدی قبل از شروع بازی مرگبارش به زبان آورد. او سه شنبه هفته گذشته وقتی خودش و برادر 6 سالهاش را در خانه تنها دید، تصمیم گرفت همانند سریال مورد علاقهاش تبدیل به یک روح شود و به مکانهای مورد علاقهاش سر بزند، غافل از اینکه بازی او سرنوشت شومی به دنبال خواهد داشت. حالا 7 روز از حادثهای که برای پسربچه 12 ساله گذشته میگذرد. 7 روزی که حاصل آن برای پدر و مادر محمدمهدی چیزی جز گریه و اندوه نبوده است. درست زمانی که خیلی از ما مشغول مسافرت و استراحت در تعطیلات عید فطر بودیم، اعضای خانواده «کوهی» پلههای بیمارستان سوم شعبان را دوتا یکی میکردند به امید اینکه شاید از زبان پزشکی بشنوند: «پسرتان به زندگی برگشته است.» اما 7 روز گذشت و محمدمهدی نهتنها به هوش نیامد که بنا بر نظر قطعی پزشکان، دچار مرگ مغزی شد.
تقلید مرگبار
«محمد مهدی علاقه زیادی به یکی از سریالهای ماه رمضان داشت و جانش را هم سر تقلید از این سریال گذاشت.» این را پدر محمدمهدی میگوید. وی میافزاید: «پسرم بیش فعال بود و فیلمها و سریالهایی را که میدید، تأثیر زیادی در او میگذاشت. دست آخر هم تقلید از یکی از همین سریالها کار دستش داد و ما را داغدار کرد.»
ماجرا چه بود؟ ادامه مطلب...
عراق به ما حمله کرد اما مدعیان حقوق بشر جانب او را گرفتند ! وقتی مردم ما مقاومت کردند بیشتر تجهیزش کردند ! با دادن بمب های شیمیایی به عراق اثبات کردند ادعای دفاع از حقوق بشر را . همان ها زمانی که مردم عراق قیام کردند علیه صدام، به کمکش آمدند که مبادا مردم ، سرنگون کنند صدام را ! بعد خودشان به بهانه ی برخورد با صدام هزار هزار از مردم بی گناه عراق را کشتند و نفت را غارت کردند و دل مردم را خون!
2- در صبرا و شتیلا زنان و کودکان به خاک و خون کشیده می شوند، آمریکایی ها و اسراییلی ها نامزد دریافت جایزه صلح نوبل می شوند!چرا که هزار هزار لبنانی و فلسطینی را که تروریستند کشتند!
یک سرباز اسراییلی در غزه اسیر می شوند شورای امنیت از نگرانی خواب از سرش می پرد! اما غزه 22 روز بمباران می شود شورای امنیت خوابش سنگین می شود.
ملوانان انگلیسی با تجهیزات نظامی به آبهای ایران تجاوز می کنند جهان را یک صدا می کنند که ایران حقوق بشر را تضییع کرده و ایران بعد از بازداشت، آنها را محترمانه به کشورشان باز می گرداند، اما کاروان ازادی با مواد غذایی و دارو می رود غزه، اسراییل با گلوله استقبالشان می کند و غرق خون برشان می گرداند به کشورشان و جهان در سکوتی مرگبار فرو می رود .
3- آنقدر به گوش ما خوانده اند که آزادی مطبوعات و رسانه که گویا از نان شب هم واجب تر است، ولی اگر همین ازادی برای برملایی جنایات آنها باشد خودت محکوم می شوی و مانند کامران نجف زاده اخراجت می کنند ! اما ادعا می کنند که کشورشان مهد دموکراسی و آزادی است، ولی نمی توانند حتی یک روسری را بر سر زن مسلمان فرانسوی ببیند! حقوق بشرشان مضحکه ای است برای فشار بر کشورهای اسلامی! حجاب را ممنوع می کنند به همجنس بازها رسمیت می بخشند!
4- اگر یک آمریکایی در گوشه ای از جهان کشته شود، گویی جهان به آخر خط رسیده است ولی اگر هزاران مسلمان هم در خون خود دست و پا هم بزنند از رسانه های آنها صدایی در نمی اید! این حقوق بشر ارزانی همان خونخواران!
حقوق بشری که چشم بر تکه تکه شدن کودک شش ماهه فلسطینی و جوان بحرینی و پیرمرد عراقی می بندد و دم بر نمی آورد ولی برای یک زن شوهردار که مرتکب عمل منافی عفت شده و همسرش را به قتل رسانده ساعت ها و روزها برنامه می سازد و اشک می ریزد ارزانی خودشان! حقوق بشری که برندگان جایزه صلح نوبلش صهیونیست ها و نوکرانشان همچون شیرین عبادی و خونخوارانی همچون اوباما هستند همان بهتر که ما ناقضش باشیم.
جمهوری اسلامی ناقض حقوق بشر است چرا که مسعود رجوی نوکر حلقه به گوش آمریکایی ها هزاران ایرانی را ترور کرده است و ایران از او تشکر نکرده است! جمهوری اسلامی ناقض حقوق بشر است چرا که به جای آنکه به عبدالمالک ریگی مدال شجاعت بدهد، او را اعدام کرده است، واصولا در حقوق بشر غربی اعدام قاتلین نقض حقوق بشر است! ولی کشتار مردم مسلمان با بمب های فسفری و خوشه ای و شیمیایی و .... عین دفاع از حقوق بشر است! اعدام سکینه آشتیانی نقض حقوق بشر است، کشتن کودک شش ماه فلسطینی و شکنجه آیات القرمزی بحرینی عین حقوق بشر!!!
ما با افتخار می گوییم ناقض حقوق بشر غربی هستیم! این سند افتخار جمهوری اسلامی است؛در زمانی که اوباما جایزه حقوق بشر می گیرد و پرز برایش کف می زند و برلوسکونی با آخرین معشوقه اش در کنارشان ایستاده و ملک عبدالله سعودی در جلوی پای انها جوان بحرینی را قربانی میکند ما محکوم شویم به نقض حقوق بشر!
لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ(ابراهیم /7)
اگر شکر کنید ، نعمتها را بر شما افزون می کنم و اگر کفران نعمت کنید عذاب من شدید است .
با سیه دل چه سود گفتن وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ
أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ (بقره/6)
آنها را انذار دهی یا ندهی (فایده ندارد ) آنها ایمان نمی آورند
کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز
الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ(نور/26)
زنهای ناپاک و زشتکار ، شایسته ی مردان ناپاکند و همچنین مردان ناپاک ، شایسته ی زنان ناپاکند . زنهای پاکدامن نیز، شایسته ی مردان پاکدامن ، و مردان پاکدامن ، شایسته ی زنان پاکدامنند .
هر چه کنی به خود کنی گر همه خوب و بد کنی
إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا (اسراء/7)
اگر احسان و خوبی کنید ، به خودتان خوبی کرده اید و اگر بدی کنید ، به خود بدی کرده اید .
چو ایزد ببندد ز حکمت دری به رحمت گشاید در دیگری
مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا (بقره /106)
هر آیه ای را که منسوخ کنیم یا آن را متروک سازیم ، بهتر از آن یا مثل آن را می آوریم
بنده آنی که در بند آنی
أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلًا (43)
آیا آن کس که هواى [نفس] خود را معبود خویش گرفته است دیدى آیا [مىتوانى] ضامن او باشى (43)
تو مو می بینی و من پیچش مو
"انی اری مالاترون" سوره انفال/48
همانا من چیزی را می بینیم که شما نمی بینید.
واعظان کین جلوه بر محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگری می کنند
أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ (بقره/44)
آیا مردم را به خیر و نیکی سفارش می کنید و خودتان را فراموش می نمایید
هرچه رشته بود پنبه شد
وَلاَ تَکُونُواْ کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنکَاثًا...(سوره نحل آیه 92)
و مانند آن [زنى] که رشته خود را پس از محکم بافتن [یکى یکى] از هم میگسست مباشید.
رهبرانقلاب از دوران کودکى در خانواده اى فقیر امّا روحانى و روحانى پرور و پاک و صمیمی، اینگونه پرورش یافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگش سید محمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را یاد بگیرند. سپس، دو برادر را در مدرسه تازه تأسیس اسلامى «دارالتعّلیم دیانتى» ثبت نام کردند و این دو دوران تحصیل ابتدایى را در آن مدرسه گذراندند.
ادامه مطلب...
Edit for armiss by : ~*~*~*ریحانه خدادادی*~*~*~