کجای این شب غریبم و کجای این کرانه کبود کجای این شبی که از ازل چراغ ما قسمت عشق نبود کجای این همیشه ابری ام که آسمان نشان نمی دهد به گریه میرسم ولی سکوت به گریه هم امان نمی دهد کجای این شبم که میکشد هوای گریه ام به نا کجا از این خرابی ام که می برد به خانه ای که نیست ای خدا کـالسکــــــه ی زمـــــان مـی گــذره مــــن ســوار بـر آن از مــــــــــــــــرز تمــام احســــــــاس هـا مـی گــذرم از حـس عـــاشقـــــــی از حـس دوستـــــــــــــ داشتــن از حـس دلتنگـــــــــــــــــــــــــی از حـس شکستـــــــــــــــــــــن از حـس تنهــایـــی از حـس مبهمـــــــــــی کـه نمیدونـــم چیــه ؟! و صــــدای چکــ چکــ اشکــــامو از پشت دیــــوار هـای اون مـی شنـــوم و مـی شنـــوم زیــر بــــــارون ایـن همــه تنهــایـــی زیــر هـق هـق چشــــــم هـایـی کـه دلتنگــــــــــن چگــونه ســاز دلتنگـــــــــــــــی رو مـی نـوازنــــد گاهــی رقــــــص بـرگـــــ هـای پـاییــــزی تـوو فصــل غمگیــــن و عـاشقانــــه ی پـاییـــز منـو یـاد بـرگــــــــ هـای دفتـــر خـاطــــراتـم مینــدازه یـاد رقـــــص واژه هـام میــون بـرگــــــــــــ هـای مجــازی تنهــــایــــــــی هـام گاهــی یــاد عـاشقانـــه هـای آبـــــی و صورتیــم مـی افتــم یـاد دوستــــــــــــــ داشتـن هـایـی کـه بـه رنگـــــــــــــــــــ سبــــــــــــــــــز بــود امـا مـــن عــاشقـــــم بـه چیـــزی کـه نـــــــدارم و هرگــــــــــــز بـه دستــــــ نمیـــارم بـه عشقـــــی کـه یـه خـــــــــواب بــود ____ یـه رویـــــا____ گاهـــی دلتنگــــــــــــــــ میشـــم دلتنگـــــــــــ تـر از همــه ی دلتنگــــــــــی هـا گـوشـــه ای میشینـــم و تـوو تنهــــایـی هـام بـه اومــدن هـا و رفتـــــــــــن هـایـی فکــر مـی کنـم کـه قلبــــم رو شکستـــــــــــــــــ و بـه رفتـــــن هـا و اومـــدن هـایـی فکـر مـی کنـم کـه دیگـه کمکـــــــــــی بهــم نمیکنــه و رد پـاش تـوو تمــــــــوم تنهـــایـی هـا هستـــــــــــــــــــــــــ و گاهــی بـا دنیــــایـی از درد بـه عکـــس هـایـی خیـــــــــــــــــــره میشــم کـه پـر از خـاطــــــره هـا و یـادگــــــاری هـای مــــن تـوو تمــــــــــــــــوم لحظـــه هـای دوستـــــــــــــ داشتنـــم بــود عکــس هـایـی کـه هیـــــــــچ وقت نمـی تـونــه بـه دیـــوار صــورتـی رنگــــــــ اتــاق تنهـــایـی هـام چسبیــده شـه و بـرای همیشـــــــه بـه دیـــوار زمـــــــــــــــــــان آویــزون مـی مونـــه دنیای ما آدما خیلی فرق داره . دنیای هر کدوممون ی شکلیه . خیلی از ماها خسته ایم از وضعیت . منم با چیزایی که دارم میبینم خیلی خسته ام از زمونه، از این آدما و از این تفاوت ها. من معنی عدالت رو تو زندگیم جوری فهمیدم که بعضیا اینقدر داشته باشن ک صب تا شب تنها مشغله فکرشون گیر آوردن بهترین مارک مشروب و برپاکردن خاص ترین مهمونی باشه . بعضی ها هم از اون طرف قضیه سگ دو بزنند فقط واس ی لقمه نون که بتونن شکمشونو سیر کنن . عدالت کجای زندگی اون پدری که از صب میره بیرون به امید اینکه ی مهندس دسشو بگیره ببرش سر ساختمون واس کارگری تا شب ی پولی داشته باشه و برگرده خونه که شرمنده زن و بچه اش نشه معنی داره ؟ توی زندگی اون مردی که تمام دغدغه فکرش زدن مخ زن های خیابونی و جور کردن مکان و باغ و .. است عدالت چه شکلیه ؟ حتی توی محبت و عشقمون عدالت ندیدم . اون دختر شهرستانی که اومده ی شهری واس درس خوندن و در طی تحصیلش عاشق ی پسر میشه و با تمام وجودش عشق را با سادگی تمام هدیه میده ولی در عوضش فقط طعم سکس و هوس پسر شهری گرگ صفت رو مزه می کنه، عدات کجای رابطه ایناس ؟ یا اون پسری که پا روی تمام خواسته های خودش و اطرافیانش میذاره و عاشقانه عشق بازی می کنه و غافل از اینکه اون دختر تمام فکر و ذهنش پیش تیغ زدن و استفاده کردن از اون پسره، عدالت اینا قیمتش چنده ؟ بین مد های لباس عدالت چ رنگیه ؟ بین این همه غذاهای رنگی عدالت چ طعمی داره ؟ تو کافی شاپ های معروف شهر برید ببینید عدالت گلاسه چه جوری تهیه میشه ؟ یا شاید عدالت تو جیب اون مامور پلیس باشه ک بوی رشوه میده ؟ ی سر هم میشه رفت پیش دکترای عمل زیبایی بریم . ببینیم میتونن عدالت رو زیباتر کنن ؟ فرم بدن بهش ؟ چاقش کنن ؟ لاغر کنن ؟ استخونای اضافی دورشو بردارن ؟ امشب که پارتی شبانه دعوت شدید اگه عدالت رو دید میشه دستشو بگیرید باهاش برقصید ؟ اَصَن چرا اینقدر کارمون داریم سخت می کنیم ... دنیای واقعیت رو ولش کن . ماهایی که صب تا شبمون شده لایک گرفتن تو این دنیای مجازی با رابطه های مجازی . کل تشویش ذهنمون کلاس گذاشتن پیش این و اون . پست گذاشتن و بعد از چند دقیقه که کامنت و لایکاش رفت بالا به خودمون ببالیم . چ قدر مزه عدالت رو چشیدی ؟ چ قدر عدالت بخشیدی ؟ چ قدر عادلانه رفتار کردی ؟ عدالت رو اصلا میتونی معنی کنی .... از عدالت ک می گم فقط یاد بغض خیلی از اون ادمایی می افتم که اون روز رفتم و از نزدیک دیدمشون . رقابت 17تئاتر استان در مشهد بیست و دومین جشنواره تئاتر استانی خراسان رضوی (رضوان) از امروز، 10 مهر ماه در چهار سالن نمایش مشهد آغاز به کار میکند. به گزارش «مشهد تئاتر» دبیر بیست و دومین جشنواره تئاتر رضوان با اعلام این مطلب افزود: این دوره از جشنواره تئاتر رضوان در 4 بخش «مسابقه»، «مرور»، «تجربههای نو» و «میهمان» و در 4 سالن، «تئاتر شهر» و «بهار» -واقع در مجتمع فرهنگی هنری امام رضا (ع)-، «مجتمع فرهنگی هنری شهید هاشمینژاد» و «اشراق» برگزار میشود. حسین مسگرانی، هیئت داوران جشنواره شامل حسین مسافر آستانه، ناصر آقایی و مسلم قاسمی را اعلام و نیز علی جعفری از اعضای کانون ملی منتقدان تئاتر را به عنوان منتقد در این جشنواره معرفی کرد. وی آغاز جشنواره را امروز با اجرای سه نمایش از مشهد در بخش «تجربههای نو» خبر داد و گفت: امروز دهم مهر ماه، نمایشهای «انگشت به دهان» بهنویسندگی و کارگردانی فرشته قاسمزاده به مدت60 دقیقه در ساعت 17 در تماشاخانه «اشراق»، «هملت ومن» بهنویسندگی و کارگردانی حامد سلیمانزاده به مدت30دقیقه در ساعت 19 در سالن کوچک بهار و «توصیه/ اعمال» بهنویسندگی و کارگردانی سید عرفان شیرنگی به مدت 60 دقیقه در ساعت 20 در آموزشگاه «گام سوم» به روی صحنه میروند. معاون هنری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی در خصوص برنامه اجراهای روز دوم جشنواره خاطرنشان کرد: در روز سه شنبه 11 مهرماه برنامه جشنواره استانی با نمایش «بقال بازی به روایت کریم» بهنویسندگی و کارگردانی امیر نجفی به مدت60 در بخش «تجربههای نو» از مشهد در ساعت 15 در مجتمع فرهنگی هنری شهید هاشمینژاد آغاز میشود و با 3 «گلاریس» به نویسندگی جلال شهبازنژاد و کارگردانی حمید جندقی به مدت 50 دقیقه در بخش «مرور» از مشهد، در ساعت 17 در تماشاخانه اشراق، «خش خش برگ ریزان بهار» به نویسندگی و کارگردانی پوریا قصابی به مدت 30 در بخش «تجربههای نو» از قوچان در ساعت 19 در سالن بهار و نیز «یک تکه از گفتارگمشده ماندانا» به نویسندگی میلاد اکبرنژاد و کارگردانی هادی شیبانی به مدت 50 دقیقه در بخش مرور از مشهد در ساعت 20 در تئاتر شهر اجرا خواهند شد. وی با بیان اینکه روز چهارشنبه، 19 مهرماه 4 نمایش در بخش مسابقه در 4 سالن تئاتر مشهد به روی صحنه میروند، افزود: در این روز تئاترهای «رقصی چنین» بهنویسندگی محمد رضاییراد و کارگردانی محسن مسعودیفر به مدت50 دقیقه از فریمان در ساعت 15 در «مجتمع فرهنگی هنری شهید هاشمینژاد»، «شهر شکلاتی» به نویسندگی ندا ثابتی و کارگردانی محمد ناصری به مدت 60 دقیقه ازکاشمر در ساعت 17 در تماشاخانه اشراق، «زمین مقدس» به نویسندگی ایوب آقاخانی و کارگردانی بهناز طبسی به مدت 60 از مشهد، در ساعت 19 در سالن بهار و «مانولین» به نویسندگی و کارگردانی به مدت 50 دقیقه، امیر رستگار مقدم از قوچان از ساعت 20 در تئاتر شهر اجرا خواهند شد. دبیر جشنواره بیست و دوم استانی با اشاره به اجرای 4 نمایش دیگر در بخش مسابقه در روز پنج شنبه، ادامه داد: در 13 مهرماه، نمایشهای «رویای خیس در حوالی پلکهایت» بهنویسندگی و کارگردانی احسان روحی به مدت 60 دقیقه از مشهد در ساعت 15 در «مجتمع فرهنگی هنری شهید هاشمینژاد»، «عجیب، امور، قضیه» بهنویسندگی مرتضی شاهکرم و کارگردانی هادی وکیلی به مدت 50 از تربت حیدریه در ساعت 17 در تماشاخانه اشراق، «کسوف» بهنویسندگی ایوب آقاخانی و کارگردانی مهران سلیمانی به مدت 50 دقیقه از چناران در ساعت19 در سالن بهار و «هشتمین سفر سندباد» بهنویسندگی بهرام بیضایی و کارگردانی مصطفی حمیدیفر به مدت 90 دقیقه از سبزوار در ساعت 20 در «تئاتر شهر» به روی صحنه میروند. حسین مسگرانی پیرامون دو نمایش بخش میهمان در روز آخر هم گفت: در روز جمعه، 14 مهرماه، نمایشهای «پیش از صبحانه» بهنویسندگی یوجین اونیل و کارگردانی مجید بهنامیفر به مدت50 از سبزوار در ساعت 15 در تماشاخانه اشراق و نیز «پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی» بهنویسندگی ماتئی ویسنییک و کارگردانی سیامک دورانی به مدت 50 دقیقه از مشهد در ساعت 17 در سالن «بهار» اجرا خواهند شد. وی ضمن اشاره به اهمیت بحث آموزش در حوزه تئاتر گفت: جلسات آموزشی در طی ایام برگزاری جشنواره هر روز از ساعت 10 الی 12 در محل سالن اجتماعات مجتمع فرهنگی امام رضا (ع) برگزار میگردد. معاون هنری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی در پایان خاطرنشان کرد: مراسم اختتامیه بیست و دومین جشنواره تئاتر استانی رضوان، جمعه 14 مهر در ساعت 18:30در محل سالن «تئاتر شهر» برگزار میشود. نویسنده : سید جواد اشکذری وقتی سکوت خدا را در برابر راز و نیازت دیدی نگو خدا با من قهر است ! او به تمام کائنات فرمان سکوت داده تا حرف دلت را بشنود ... پس حرف دلت را بگو هیچ وقت نذاشتم اشک هایم را کسی ببیند ولیکن امشب بی اختیار دلم می گوید گریه کن. آن قدر گریه کن تا زمین و آسمان نیز به حالت سوگوار شوند. ناگفته نماند قانون چشمانم را همان روزی شکستم که او به من زنگ زد . ساز دلم سنگین شد و موزیک را بلند کردم و ماشین را کناری متوقف کردم تا توانستم گریستم، شاید کمی آروم شوم اما بی فایده بود.. می خوام از اون روز بگم براتون ... ادامه مطلب... »» باز دلم هوای نوشتن دارد چقدر سخت است از شما نوشتن، از شما گفتن و با شما دل مویه کردن! با اینکه می دانم قلمم بسیار کوتاه تر از قد و قامت آسمانی شماست، اما عجیب دلش هوای شما را کرده است. چاره نیست با این چند بیت همراهی اش می کنم تا شاید بتواند دست کم چند سطری از شما بنویسد: زمانه خواست تو را ماضی بعید کند ضمیر سوم غایب کند بعید کند شناسنامة درد تو را کند تمدید تو را اسیر زمین، مدتی مدید کند زمانه خواست که در خانقاه تاول ها تو را مراد کند، درد را مرید کند خدا نخواست فقط از تو سر بگیرد خواست که ذره ذره تمام تو را شهید کند جانباز را که می نویسم، دستی می اید و قلمم را هُل می دهد به کناری و می گوید: با اینکه این کلمه مرکب است ولی چه قدر تنهاست. درست می گوید. من حرفش را تصدیق می کنم، اما عجله نکنید نمی خواهم آن کلمه مقدس را با اعداد و ارقام ممیزدار بعد از آن گره بزنم که از تنهایی در اید! او این اعداد و ارقام را خیلی وقت است که زیر رادیکال برده و جذرش را گرفته است و بعد هم آنقدر ساده اش کرده است که تکیدة تکیده شده است! من با لباس مشکیتان خو گرفته ام از طینت پلید خود رو گرفته ام هر ساله مزد نوکری ام آخر صفر از دست سبز ضامن آهو گرفته ام بالعن بر عمر به شب اول ربیع از دخت پاک نبی آبرو گرفته ام اما قناعت به همین هم نکرده ام بر لب کلامی از گل خوشبو گرفته ام "بی بی " اجازه رخت سپیده ده با انکه با لباس مشکی تان خو گرفته ام حلول ماه ربیع اول مبارک باد ای غریبی که زجد و پدر خویش جدایی خفته در خاک خراسان تو غریب الغربایی ای شه یثرب و بطحا تو غریبی به خراسان سرور جمله غریبان و معین الضعفایی یا علی ابن موسی الرضا، امروز ماتم سرای دل را به نام سیه پوش کردهایم و نام مبارک تو را با درود و تحیت بر زبان جاری می سازیم شهادت مظلومانه شاه خراسان السلطان ابالحسن علی ابن موسی الرضا را تسلیت عرض می کنم Theory of Everything انسان از دیر باز در پی کشف اسرار افرینش بوده و بزرگترین ارزویش دست یافتن به فرمولی است که با ان بتواند تمام هستی و تمام پدیده های کائنات را توضیح دهد همان قانونی که فیزیک جدید و بزرگترین دانشمندان و متفکران جهان در پی کشف انند یعنی تئوری همه چیز. طفیل هستی عشقند ادمی و پری
به عبارت ساده تر بقول انشتین اندیشه های خدا (من میخواهم اندیشه های خدا را بشناسم مابقی جزئیات است)
حال تصور کنید چه قدرتی خواهد داشت انسانی که فرمولی که تمام کائنات را خلق میکند یا نابود میکند و تمام اجزای افرینش از ابر ریسمانها( ذرات تار مانند کوچکی که از ارتعاش انها با نت های مختلف تمام اتم ها عناصر و موجودات عالم ایجاد میشود) تا کهکشانها و کل عالم خلقت را که ما میشناسیم تشکیل میدهند اداره کند
کسی که به این راز اگاهی داشته باشد عملا تمام افرینش در خدمت او قرار میگیرند و ان راز رازیست که بقول رالف والدو امرسون فیلسوف بزرگ امریکایی هر پیروزی پیروزی اوست و اصولا این همان قانون یگانه و راز و نگهبان خلقت و کائنات است که بقول حافظ تمام افرینش طفیل هستی اویند انم کتلین رین شاعر بزرگ انگلیسی میگه از فضای کره خاکی پژواکی به گوشم رسید کلمه ای که سکوت بی پایان فضا را پر کرد صدایی که تنها فریاد میزد.
عشق من...عشق من...
و من ندانستم که ان کلمه را شنیدم یا بر زبان اوردم ......اری عشق من صدایی است که از تک تک اجزای افرینش به گوش میرسد .....
عشق قانونی است که تمام ذرات افرینش از کوچکترین تا بزرگترین جزء طبق ان اداره میشود و عشق پاسخ کامل و نهایی تمام پرسش های عالم است علم انگاه به تئوری وحدت یا تئوری همه چیز خواهد رسید که بتواند برای عشق فرمولی پیدا کند.
عشق قهرمانی است که در تمام داستان های نوشته شده و نانوشته عالم حضور دارد
عشق به خوبی و زیبایی خالق بزرگترین شاهکار های ادبی عالم است
عشق به انسانها انگیزه بزرگترین اختراعات تاریخ بشری است
عشق به خدمت به عالم انسانی محرک ثروتمند ترین انسانهای دنیا است (اری حتی انگیزه ثروت مادی هم عشق است و کسانی در زندگی به ثروت و رفاه مادی می رسند که به خاطر عشق کار کنند)
حال در این جهانی که عشق فرمانروایی می کند بهترین و درست ترین پاسخی که به تمام موقعیت و مشکلات و چالش هایی که برایمان پیش می اید می توانیم بدهیم این است که از خودمان بپرسیم عشق در این موقعیت چه میکند؟
انگاه است که انتخابمان از طرف تمام عالم خلقت پشتیبانی میشود . این تنها راز و بزرگترین راز موفقیت راستین است چون بقول حافظ :
ارادتی بنما تا سعادتی ببری
Edit for armiss by : ~*~*~*ریحانه خدادادی*~*~*~